جبهه اصلاحات به دنبال تحریم انتخابات است! / آیا حسن روحانی هنوز سرمایه اصلاحطلبان است؟
تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۴۵۱۱۴
اصلاحطلبان که روزگاری میگفتند که باید دست روحانی را بوسید، اصلاحات یعنی روحانی و ما فدائیان روحانی هستیم، حالا او را سرمایهسوز میخوانند!
سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
***********
روزنامههای امروز چهارشنبه یکم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزارشها از رویکرد انقباضی، کاهش سهم نفت، کاهش ناترازی و افزایش سهم درآمدهای مالیاتی در بودجه، حذف ایران از جام جهانی در ضیافت پنالتیها و هفت پیشنهاد برای ایفای نقش در توقف جنگ غزه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
درحالیکه کمی بیشتر از سه ماه به برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری فرصت باقیمانده است، جریان اصلاحات همچنان در بطن و متن خود با نزاع راهبردی و تشکیلاتی در خصوص مشارکت یا عدم مشارکت در این دور از انتخابات روبروست.
این درگیریهای درون تشکیلاتی به روزنامههای اصلاحطلب نیز کشیده شده است، روزنامه اعتماد به نقل از علی باقری عضو سابق جبهه اصلاحات نوشته است که جبهه اصلاحات با عدم معرفی نامزد برای انتخابات به استقبال تحریم آن رفته است، در بخشی از این گفتگو آمده است:
اصلاح طلبان چاره ای جز این ندارند که پای بفشارند بر ضرورت برگزاری یک انتخابات استاندارد که میتواند رافع بسیاری از مشکلات امروز کشور باشد. من فکر میکنم جامعه محوری یعنی به دنبال مطالبات اقشار مختلف جامعه رفتن و در آن جهت گام برداشتن. امروز هم تصور میکنم اگر تعداد بیشتری از اصلاحطلبان خصوصا از چهرههای شناخته شده اصلاحطلب در انتخابات شرکت میکردند به صواب نزدیکتر بود. در اردوگاه اصلاحطلبی دو نگاه کلی وجود داشت.
مدیر سابق خاتمی افزوده است:
یک نگاه این بود که رفتار حاکمیت در برگزاری انتخابات در گذشته سنجیده شده، بنابراین دیگر امیدی به انتخابات نیست و باید اساسا از ورود به عرصه انتخابات استنکاف ورزید. دیدگاه دومی هم وجود داشت که هرچند در مقدمات اشتراکاتی با جریان نخست داراست، اما معتقد بود باید هزینه برگزاری انتخابات غیراستاندارد را در کشور بالا برد.
موافقان مشارکت در انتخابات در وهله اول شرایط جبهه اصلاحات بهعنوان سامانه انتخاباتی جریان اصلاحات را به چالش کشیده و تأکیددارند سامانهای که بنا بوده برای اصلاحطلبان تصمیم انتخاباتی اتخاذ کند خود در شرایط کنونی دچار بیعملی شده و صرفاً تأکید داشته که توصیهای برای ثبتنام برای انتخابات ندارد. این طیف تأکیددارند که «جبهه اصلاحات» نه «جبهه» است و نه «اصلاحات»، «جبهه» نیست؛ چون جبهه به معنی مجموعه احزاب و نیروهای سیاسی است که حول یک راهبرد و استراتژی مشترک گرد هم میآیند، به ائتلاف میرسند، وارد عمل میشوند، به یک تصمیم میرسند و نهایتاً، آن تصمیم را پیش میبرند؛
اما در شرایط کنونی هیچکدام از این شرایط در «جبهه اصلاحات» وجود ندارد؛ یعنی، چنانکه اشاره شد استراتژی مشترکی بین نیروهای اصلاحطلب و حتی درون هریک از احزاب اصلی وجود ندارد و طبیعتاً، تصمیم مشترکی هم وجود ندارد. همچنین «اصلاحات» نیست چونکه عدم مشارکت را بهعنوان یک فعل سیاسی را توصیه کرده و عدول از مبانی اصلاحطلبی است.
روزنامه آرمان ملی اما پرده از واقعیت عدم اراءه لیست از سوی جبهه اصلاحات برداشته و نوشته است که اصلاحطلبان از نداشتن رای در انتخابات واهمه داشته و به همین دلیل نامزد معرفی نکردهاند، در بخشی از این گزارش آمده است:
نکته مهم در این زمینه این است که چالش اصلی جریان اصلاحات در شرایط کنونی میزان مشارکت مردم در انتخابات است. این وضعیت در انتخابات س سالهای۹۲، ۹۴ و۱۴۰۰ وجود داشته و اصلاح طلبان به جای اینکه با رویکرد ایجابی در انتخابات حضور پیدا کنند با رویکرد سلبی در انتخابات حاضر شده اند. این وضعیت به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ و انتخابات مجلس در سال۹۴ وجود داشت. واقعیت این است که دلیل اصلی این موضوع نیز این بود که نتیجه رویکرد سلبی به خصوص در دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی منفی شد و با نارضایتی شدیدی که وجود آمد سرمایه جریان اصلاحات از بین برفت و میزان مشارکت نیز کاهش پیدا کرد. در واقع در انتخابات مجلس در سال۱۳۹۸ اصلاحطلبان به صورت حداقلی در انتخابات حضور پیدا کردند که این وضعیت در انتخابات ریاست جمهوری سال۱۴۰۰ نیز ادامه پیدا کرد!
البته سرمایه سوزی اصلاحطلبان به واسطه روحانی دروغی بیش نیست! از برجامی که براساس تئوریهای ظریف و علیرغم نظر غیرمثبت نظام پیش برد تا دولتی که عمده مناصب کلیدیاش را به اصلاحطلبان ستادی داد. جالب است که مردم و جوانان اصلاحطلب بدانند ماه عسل روحانی و اصلاحطلبانی که امروز اینگونه به او میتازند به حدی شیرین بود که آقایان میگفتند: باید دست روحانی را بوسید، اصلاحات یعنی روحانی و ما فدائیان روحانی هستیم.
منبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت ویژه های مشرق حسن روحانی اصلاح طلبان جبهه اصلاحات انتخابات مجلس علی باقری سید محمد خاتمی جنگ غزه روزنامه آرمان ملی خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت جریان اصلاحات جبهه اصلاحات اصلاح طلبان اصلاح طلب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۴۵۱۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین واکنش یک روزنامه اصولگرا به موضوع مهدی نصیری: او مهره تاج زاده است
روزنامه اصولگرای جوان در مطلبی به انتقاد از مهدی نصیری پرداخت و او را مهره تاج زاده دانست.
این روزنامه نوشت: مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد.
اصلاح طلبان چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، اما حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.
دیروز غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان [نصیری]را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاحطلبان و شخصیتهای محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاجزاده و امثال آقای تاجزاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که حالا با این حد از افراط یکمرتبه این طرف صفحه بیاید.
آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر مخالفان نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»
صرفنظر از اشتباهی که کرباسچی درباره نسبت نصیری با مدیرمسئول فعلی کیهان داشته است، و نشان از عادت توسل به مزخرفات در مواقع لزوم است، این همه واهمه از ثبت نصیری در جایگاه یک اصلاحطلب جای تأمل دارد.
محمدعلی ابطحی، رئیسدفتر وقت خاتمی نیز دو روز قبل عین همین عبارات را برای نصیری بهکار برده و نوشته بود: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است.
نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونیاش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است.»
اکنون پرسشهای مهمی پیش روی ماست. چطور ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با «مهدی نصیری، روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص میدهد، اما الان اصلاحطلبان تجمیع شدهاند که بگویند «نصیری خلوچل است و افراطی و نامتعادل»؟!
چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟!
چرا شبکه رسانهای «هممیهن» متعلق به همین آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانههای مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که نصیری در کانال تلگرامی خودش منتشر میکرد، بازتاب میداد، آنهم در مذمت اصولگرایان (مهدی نصیری: آقایان اصولگرا تحویل بگیرید! زلنسکی، قهرمان بود نه «دلقک» / تیترهای آمادهتان برای پیروزی پوتین، خاک میخورد/ دیپلماسی ما هم به دام افتاد)، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!
مگر عباس عبدی سرمقالهنویس و مشاور هممیهن و اعتماد از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه از نصیری بیخبر بوده است که حالا تقصیر نصیری را به گردن اصولگرایان میاندازد و میگوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلامشده ایشان همدلی کنند.»! یعنی تا پیش از این که شما تریبون او بودید، با ایشان همدلی وجود داشت؟!
اینکه روزنامه سازندگی از قول محمد عطریانفر در مهر ۹۹ بنویسد: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده این است که...»، ولی روز گذشته بعد از سخنان کانادا تیتر و عکس تمامصفحه خود را به نصیری اختصاص و «توهم اتحاد» را به او نسبت بدهد، عجیب و غیرمعمول نیست؟!
اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد «تاجزاده با شاهزاده» را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی میدهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟!
اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتگو با «آگاهینو» «برخی مجموعههای اصلاحطلب» را متهم به داشتن «مرضبچگانه» و «لوچبودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاحطلبان را نشان دهد، اما نصیری بهجای درسگرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!
این همه ریاکاری و فریب البته از اردوگاه اصلاحطلبان عجیب نیست، اما ظاهرسازی جواب نمیدهد. نصیری عین اصلاحطلبان است، بلکه خود اصلاحطلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرفهای پشتصحنه را که از او میپسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام میآموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارششده تاجزاده را به این زودی بسوزانید!
شما اکنون ترسیدهاید و یک بهیک به صحنه میآیید و نصیری را تکفیر میکنید. اما مگر میشود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامهنگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر میکنید خودتان را تکفیر میکنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.
سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبی میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری بهتعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!